۱۳۹۲ شهریور ۲۱, پنجشنبه

کارمند خانم


کارمندی از جنس زن و کارمندانی از جنس مرد همه با هم در یک ارگان مشغول کار اند. وقتی مسئولیت جدیدی (پست جدید با مسئولیت جدید) را به دو نفر (کارمند خانم و کارمند مرد) می دهند و همزمان این دو نفر به کار آغاز می کنند، اما پس از مدتی کارمند مرد معاشش یک و نیم برابر کارمند خانم می شود. و وقتی بعد از یک سال صدای اعتراضی از خانم بلند می شود قضیه به جلسات مختلف کشانده می شود و آخر هم می گویند  فقط پانزده هزار بالاتر از معاش توست و ما نمی توانیم کاری برایت انجام دهیم. با وجود این مسئله خانم باز هم به کارش صادقانه ادامه می دهد، هر روز مسئولیتش را بیشتر می کنند، کارهای خود را نیز به او محول می کنند اما کارمند خانم دم بر نمی زند همه کارها را انجام می دهد و گاهی وقت کارهای دفتر را شبانه در خانه انجام می دهد، اما هیچ کس به این فکر نمی کند. فشار روانی کار را تحمل می کند تا زمانیکه در جلسه ای رسما به او توهین می شود که تو کار نمی کنی و معاشی را که می گیری حلال نیست. با هزار مشکل خودش را کنترول می کند و به شعبه باز می گردد، هر لحظه آن جمله در ذهن تکرار می شد تا اینکه فشار عصبی بر او غلبه می کند و کارش به داکتر می کشد. به هر صورت مدتی دوباره به کارهایش که هر روز زیادتر و زیادتر می شود می پردازد، از خانواده اش تقریبا بریده است، پدر و مادر، خواهر و برادر را کم کم فراموش کرده است و فقط با دست و دندان به کار و وظیفه چسبیده است. که در لحظه به خبر می دهند که اگر فلان کار را تا فلان ساعت انجام ندهی اخراج خواهی شد و اخراج می شود و این است نتیجه سالها کار صادقانه.
شاید تقصیر از اوست که زبان اعتراض و سرکش ندارد، شاید گناه اوست که نمی تواند "نه" بگوید، شاید گناه اوست که فکر می کند هر چقدر کار بیشتر کند به همان اندازه خبره و ورزیده تر می شود، شاید گناه اوست که می خواهد هیچ از او نرنجد، و اری گناه از اوست.