۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

و چنین شد که ما عطای روز عاشورا را به لقایش بخشیدیم


پشیمان بودم که چرا برنگشتم و از گوینده نپرسیدم که چرا باید چنین حرفی را به ما بزند؟ چرا در روز عاشورا دخترها نمی توانند از میان بازار بگذرند؟ (البته به عقیده جناب کسی که فحش را نثارمان کرد) چرا به ناحق به پدرم لعنت فرستاد؟ آیا امام حسین گفته که پرچم سیاه بزن روی در دکانت و راحت به دیگران فحش بده؟ ایا مذهب شیعه گفته که هر کسی از کنارت گذشت را بی گزند نگذار؟ آیا آیا ایا چرا چرا چرا ...
ساعت از نه گذشته است و همه به طرف مسجد رهبر شهید می روند، به جمیله زنگ می زنم تا ببینم کجایند تا به آنان بپیوندیم و همه باهم برای مراسم عاشورا در مسجد رهبر شهید شرکت کنیم، او هنوز در پشت میدان هوایی است در نزدیکی خانه مان و تصمیم شان عوض شده است همان مساجد اطراف را می روند. ما هم منصرف شدیم و تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم. ما که شب گذشته مهمان یکی از دوستان بودیم، برای رسیدن به خانه باید از میان بازار می گذشتیم. تقریبا به نقطه پایانی بازار رسیده بودیم که صدایی ما را متوقف کرد: "ایی پدر نالدهای سگ دمی روز عاشورا هم اینجا پیدا موشه" کسی را به جز خودمان در آن اطرف پیدا نکردیم که مخاطب این جمله باشد و برای گلاویز نشدن نشنیده گرفتیم و به راه مان ادامه دادیم. ولی تا خانه با خودم غر و لند کردیم.
وقتی به خانه رسیدیم و کنار بخاری نشستم تا گرم شوم، دوباره دنبال جواب برای این چراها بودم اما پاسخی نیافتم و تصمیم گرفتم که بی خیال شوم. اگر شیعه بودن چنین باشد که به دیگران حق و ناحق فحش بدهیم، کسی را انسان نشماریم، آنچه را برای خود می پسندیم برای دیگران نپسندیم، و یا اینکه آنچنان خشکه مقدس باشیم که کسی از کنارمان به راحتی نتواند بگذرد، بی خیالش می شوم دیگر در مراسم محرم شرکت نمی کنم و چنین شد که ما عطای روز عاشورا را به لقایش بخشیدیم.