۱۳۹۳ تیر ۱۵, یکشنبه

از تجربیات ماه رمضان

بدون اینکه در ذهنم باشد که فردا رمضان شروع می شود در بازار کوچک شهری که چند روز بیشتر در آن نخواهم بود،‌ دنبال دکانی می گشتم که شی مورد نظرم را داشته باشد،‌ همین طور که با همکارم می گشتیم از جلوی دکانکی رد شدیم، به محض اینکه به جلوی دکانک رسیدم صدایی که ظاهرا از دکاندار بود بلند شد: "صبا بخیر روزه هسته دیگه" و دیگری در جواب گفت: "اری! روزه که هسته ولی بعضی ها روزه را باطل می کنن" این جمله را وقتی شنیدم که درست در کنار شخص دوم رسیده بودم و طوری گفته شد که گویی مرا مخاطب قرار داده بود. اما از آنجایی که نمی خواستم ذهنم را با این حرفها که همیشه می شنویم، مشغول کنم به راهم ادامه دادم و با همکارم وارد صحبت شدم.
به اقامتگاه مان که رسیدیم، ناخودآگاه این جمله در ذهنم تکرار می شد، باید برمی گشتم و می گفتم اگر آنقدر نیستی که در جریان ماه رمضان حس شهوتت را کنترول کنی و با دیدن خانمی در کوچه و بازار حس شهوانی ات بالا می زند و روزه ات را باطل می کند،‌ پس بهتر است روزه نگیری. روزه تنها نخوردن و ننوشیدن نیست. آنکه روزه میگیرد باید با تمام وجود روزه بگیرد.

و اما امروز که یک هفته از ماه رمضان گذشته است، برای خرید به بازار رفته بودیم و باید مایحتاج یک هفته خود را می خریدیم. و از آنجایی که حوصله چندانی نداشتیم با همان لباس خانه (پنجابی بلند و رنگ تیره) اما با چادری بزرگ راهی بازار شدیم. در قسمتی از بازار مشغول خرید شدیم،‌ از دکانی چند جوراب خریدم و چون دوستم از دکان بغلی مشغول خرید بود، رویم را به سوی دوستم برگرداندم و منتظر او شدم. دکانداری که من از او خرید کرده بودم برای اینکه از کنارم بگذرد راه را خیلی تنگ جلوه داد (در صورتیکه دو نفر دیگه هم می توانستند از انجا بگذرند) و طوری از کنارم گذشت که با دستش قسمتی از بدنم را لمس کرد. بغض در گلویم گره خورد، از آنجایی که اگر اعتراضی می کردم تمام مردم بازار مرا مقصر می دانستند، درد در گلو گرفته و بغضم را قورت دادم و حتی نگذاشتم همراهانم بفهمند و به گفته "زبیده اکبر" با بلند کردن صدا و اعتراضم بازی را شروع می کردم که از اول می دانستم بازنده بازی منم و من برای رهایی از اتهام بیشتر از اعتراض دست کشیدم.

نمی دانم چرا مردمم نمی خواهند زنی را درک کنند که برای برآورده کردن مایحتاجش نیاز به بیرون برآمدن دارد و مجبور است بازار بیاید؟ نمی خواهند او را به جز سکس و هوس، انسان پندارند؟ و نمی خواهند روزه را به مفهوم اصلی اش درک کنند؟ اگر روزه داری پس روزه دار بمان! و اگر مردی،‌ پس همان مرد بمان!‌ 

۴ نظر:

asman گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
asman گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Mehryar گفت...

بختی، درک ات میکنم و با نا ملایماتی که هر دم بر میخوری حس مردانگی من از خجالت آب میشود. این جامعه ای من است که دم از اسلام میزند و خود را مدافع آن میپندارند، ولی عملکرد و برخورد شان را نمیتوان با اسلام مقایسه کرد. صبور و متین در مقابل این هنجار های زمانه باش چون برد از آن توست!

ناشناس گفت...

واي از جهل و بي تربيتي اينچنين آدم هايي. بسياري شان اين كار خود را بد نميدانند و استدلال ميكنند كه فلان زن كه آمده از خانه بيرون پس حتمن دلش ميخواسته خودش را نشان دهد و يكي بهش دست بزند. متنفرم از اين ذهن كثيف و مريضشان.