۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

نتیجه یک آزمایش

داکتر وقتی قلمش را از روی نسخه برداشت نسخه را با دست راستش به طرف من گرفت و گفت: نتیجه معاینه تلویزیونی ات بیار باز.
از زینه ها پایین آمدم. حسین روی به روی در سالن منتظر بود، همین که من را دید وارخطا پیش آمد و پرسید: چی شد؟ ورق معاینه را نشان دادم و با خونسردی گفتم بریم بخش معاینه تلویزیونی. کارگر کلینیک هدایت داد که اتاق هشت بخش معاینه تلویزیونی است. رفتیم و داخل سالن منتظر نوبت شدیم.
یک پیرمرد و یک پیرزن قبل از ما باید معاینه می شدند. نوبت ما رسید و داخل رفتیم. با هدایت داکتر روی تخت دراز کشیدم و از حسین خواستم کنارم بایستد. حسین می توانست صفحه مانیتور را ببیند. چند دقیقه ای نگذشت که معاینه تمام شد و عکسهای یک جنین روی صفحه دیده می شد. زیاد واضح و تکمیل نبود. هنوز چهار ماه از بوجود آمدنش نگذشته بود. دکتر همان طوری که داشت اندازه گیری ها را انجام می داد از هفته بیست و یکم خبر داد. کمی تعجب کردم چون به حساب خودم هفته هجدهم بود. کمی با لحن اعتراض و تعجب به داکتر گفتم و با کمی توضیحات دیدیم حساب هر دویمان درست است. جواب آزمایش را پرنت کرد و گفت: مبارک باشد طفل تان پسر است. با شنیدنش لبخند روی لبهای هر دویمان آمد. خیلی خوشحال شده بود ولی از خجالت نتوانستم جلوی داکتر بپرم بغل حسین و بوسش کنم. ورق نتیجه را گرفتیم و از اتاق بیرون آمدیم ولی هنوز هم می خواستم حسین را ببوسم. اصلا فکرش را نمی کردم با خبر جنسیت اینقدر خوشحال شوم. بعد از ساعتی از خودم پرسیدم اگر دختر میبود هم همینقدر خوشحال می شدم؟!؟!؟! صد در صد همین قدر خوشحال می شدم و شاید هم بیشتر.
برای اولین بار مادر شدن را با تولد یک پسر تجربه خواهم کرد. چه حس خوبی است مادر شدن😊😇 ولی تا تولد او باید پنج ماه دیگر صبر کنم😆
خدایا شکرت!

هیچ نظری موجود نیست: