۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

سین سلام


سین سلام
سالم سلام داد.
سلام دادن ثواب دارد. 

درسی که در کتاب صنف اول می خواندیم، سلام دادن آنهم برای بچه های صنف اول خیلی واجب بود به هر کسی بزرگتر از خودمان که می رسیدم با لحن و آهنگ خاصی سلام میدادیم و تقریبا با همان آهنگ جواب مان را می شنیدیم.

: سَــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
: واااااالیکم بچیم کلان شوی

یادش بخیر چه سلام های گرم و ساده ای بود، چه سلام های صمیمی و صادقانه ای، یادش بخیر. امروز اگر بیایی به یک نفر از سر ادب سلام بدهی ناخوانده پسرخاله می شود، نمی دانم چرا هیچ کس ظرفیت برداشت صمیمت و سادگی را ندارد ولی اگر سلام ندهی به پایت هزاران صفت منفی دیگر را  می بندند که چقدر مغرور و خودخواه است. "سلام بِدی هم دَ غم، سلام نَدی هم دَ غم"

چقدر بی رحمیم که صداقت و صمیمیت را همیشه در خاطره های کودکی مان می خواهیم، ساده گی و لطافت را فقط در بازی های کوچه میان دختر پسران همسایه می خواهیم، انگار فقط مربوط همان زمان بود و حال که بزرگ شده ایم دیگر نباید این صفات را داشته باشیم و هر که ساده و صمیمی و صادق باشد، ابلهی بیش نیست. 

می خواهم کودک باشم، کودک شوخ کوچه ها، کودک شاد خانه ها، کودک صنف اول که سلام دادن برایش ثواب دارد.

: سَــــــــــــــــــــــــلام


۴ نظر:

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

دوست عزیز، خیلی متن جالب بود، ما را هم به یاد آنروزهای انداخت که در کوچه و پس کوچه های کابل به بزرگان آن زمان سلام میدادیم و آنها هم به کمال میل علیک میکرد. واقعاً احساس دوستی و صمیمت را حس میکردیم ولی حالا آن چنین نیست. حتی اطفال هم بدون مطلب به بزرگان سلام نمیدهند.

ساغر گفت...

سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام بختی!
روان و گیرا می نویسی!

khalil گفت...

درود....
کودکی تنها دوره ی است که صداقت و صمیمت را پاس میدارد؛ قهر های صادقانه و بی کینه و آشتی های صادقانه و دوست داشتنی آن زمان پرتو فشان ترین درخشش در زندگی انسان است. دل آنزمان را باید ستود و مهر آن زمان را باید خرید، درست مثل آرزوی که شما در این نوشته تان کرده اید. در یک نگاه کلی دوره ای کودکی دوره عشق است، صادقانه و بی آلایش!
اما انسانها هر قدر حاذق شوند به همان اندازه بی میل به مهر و محبت می شوند؛ هوشیاری بعضا در نوع خودش جهل است. چرا که کینه می آفریند، ستم می کند، نسبت به دیگران بی احساس می شود. انسانها فکر می کنند بر تر شده اند، در حالیکه غافل اند که بد تر شده اند.فکر می کنندرفتار برتر انجام می دهند غافل از اینکه کینه دارند و جهل می کارند!
راستش منهم میخواهم کودک شوم و بروم در کوچه های خاک الود شهرم، حتا با خاک هم دوستی و نرمی کنم؛ خانه بسازم. سنگ ها را دورم دیوارکنم. شوخی کنم. بخندم بی پروا. گریه کنم باسیل اشک، اما سوزناک و مزمن نه! میخواهم فصلم کنم از این مردمان هوشیار و بزرگ. میخواهم دردرون دیوار کوچک کودکی ام زندگی کنم تا مرا نیابند و بمانند کودکانه، ساده و کوچک زندکی کنم! نمی خواهم بزرگ باشم، کودکی برگرد. دلم برایت تنگ است!